نتایج جستجو برای عبارت :

چه بگویم که نامجو خوش تر نوازد این نوا را!

"روایت تنهایی" محسن نامجو برای بار صدم داره پلی میشه... اما همچنان میخوام  نامجو خش بندازه رو دلم... اونجاش که میگه دور بسته را،فصل خسته را،دوره میکنم با دوباره ها... کاملا سر میشم . حتی برای همین بار صدم ! دلم میخواد به ملتمسانه ترین حالت ممکن ناله کنم نامجوووو ... سخن از زبان دل ما میگویی ... تو همین حین ذوب شدگی،  صدای سنتورش آتیشم میزنه...آقای نامجو چه کردی با دل من
دانلود آهنگ دل زارم فریدون فرخزاد mp3
دل زارم فغان کم کن فریدون فرخزاد دانلود
دانلود موزیک ویدیو دل زارم از محسن نامجو
دل زارم نامجو mp3

دانلود آهنگ ای دل ای دل محسن نامجو
دانلود اهنگ محسن نامجو
محسن نامجو ای دل ای دل
دانلود آهنگ نامه محسن نامجو با کیفیت بالا
احساس می‌کنم شبیه تکه سنگی شده‌ام از بس که در این چند سال اخیر هر مهری و هر رنج و غمی را تعبیر و تفسیر کرده و تقلیل داده‌ام. این سال‌ها احتمالا بدترین سال‌های زندگیم خواهند شد بس که هیچ نبودم و هیچ در من اثر نکرد. یکی را داشتم و تمام مهر و عشقم را که البته این هم تفسیر شده و تقلیل داده بودم نثارش کردم و از همه‌ی عالم بریدم. مهر و مهربانی حاصل خودخواهی بود و غم و رنج حاصل خودخواهی‌ای دگر.
امروز با فیلم و کنسرت نامجو دلم لرزید، نه اینکه همزاد پن
دانلود آهنگ جدید محسن نامجو دو دریا
دانلود آهنگ محسن نامجو به نام دو دریا کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده دو دریا با صدای محسن نامجو از جوان ریمیکس
Download New Music Mohsen Namjoo – Do Darya

آهنگ دو دریا قطعه تازه منتشر شده از آلبو سودای من محسن نامجو می باشد.
آلبوم جدید محسن نامجو که سودای من نام گرفت، در تاریخ ۷ اردیبهشت منتشر شد.
امیدوارم این موزیک رضایت کاربران را جلب کند.
با آرزوی موفقیت هرچه بیشتر
تعبیر زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
دانلود آهنگ زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم راسخون

متن اهنگ زلف بر باد مده نامجو


دانلود موزیک ویدیو زلف بر باد مده از محسن نامجو
زلف بر باد مده انگلیسی

دانلود آهنگ زلف بر باد مده شجریان

اهنگ زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
دانلود آهنگ جدید محسن نامجو کلماتم را
دانلود آهنگ محسن نامجو به نام کلماتم را کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده کلماتم را با صدای محسن نامجو از جوان ریمیکس
Download New Music Mohsen Namjoo – Kalamatam Ra

ساخته جدید محسن نامجو، کلماتم را نام دارد.
این موزیک از آلبوم جدید وی، سودای من می باشد.
امیدوارم از این موزیک راضی باشید.
در صورت بروز هرگونه مشکل در فایل با ما در ارتباط باشید.
متن آهنگ کلماتم را از محسن نا
دانلود آهنگ جدید محسن نامجو ای بوسه هات
دانلود آهنگ محسن نامجو به نام ای بوسه هات کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده ای بوسه هات با صدای محسن نامجو از جوان ریمیکس
Download New Music Mohsen Namjoo – Ey Busehat

قطعه ای بوسه هات ترک دیگری از آلبوم سودای من می باشد.
آلبوم سودای من از محسن نامجو می باشد که به تازگی منتشر شده است.
امیدوارم این موزیک از کیفیت خوبی برخوردار باشد.
با آرزوی موفقیت روز افزون برای این خوا

••
آی گرجس گرجیا، شیپورِ جنگِ روبرویم برای چه کسی به تپش در می‌آید، تو می‌دانی، ماریانا، می‌نمی‌دانم، مانده‌ام، واقعن، نمی‌دانم باید رو به چه چیزی شمشیر بکشم، ترکمانچایم را تو پس بده اولگا، می‌دانی که گاهی مچم را می‌شکنم تا شمشیر صاف بخورد روی شاهرگِ گردنِ خودم، این قرارم نبود با خودم، خاکم کن گرجس گرجیا، که می‌دانی توی مروگر گوشی‌ام چنان شکست‌هام جمع شده، چون تاول، توی ذهنم زخم و روی برگه‌هام تَرَک، فرو بر مرا، به اردویم در آی
برای تو اما غروب مه‌آلود و نم نم ریز باران و تشویش همیشه دیر بودن و اضطراب هرگز نرسیدن و لغزیدن پا در لحظه آخر و شکسته شدن تمام پل ها و گم کردن مقصد و سرگردانی در زمین های ناشناخته و بی زبانی زبان ها و سکوت چشم ها. در پس زمینه فریادهای به آمیخته شاهین و نامجو و حتا آدریان...
به شکوه گفتم:
برم زِ دل
یادِ رویِ تو
آرزویِ تو ...
به خنده گفتا:
نرنجم از
خلق و خوی تو
یادِ رویِ تو
ولی ز من دل چو برکنی
حدیثِ خود بر که افکنی
هر کجا روی
وصله ی منی
ساغرِ وفا
از چه بشکنی؟
پ.ن: ظهر جمعه ی خود را به جای خطابه ی نماز جمعه با صدای نامجو نگذرانید، افسرده بشید کی گردن میگیره؟ ولی چه خوب و اثر گذار میخونه :( اَه! دارم متنبه میشم!

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

••
آی گرجس گرجیا، شیپورِ جنگِ روبرویم برای چه کسی به تپش در می‌آید، تو می‌دانی، ماریانا، می‌نمی‌دانم، مانده‌ام، واقعن، نمی‌دانم باید رو به چه چیزی شمشیر بکشم، ترکمانچایم را تو پس بده ا
امروز زندگی نور داره. نور ملایم عصر بهاری. که بارون زده و داره از لای برگای سبز زنده میخوره رو موهام.
نامجو میگه 
«هوا برای زندگی کافی نیست؛ و نور نیز لازم.»
سوگند هم میخونه:
« در میان طوفان هم پیمان با قایق ران هاگذشته از جان باید بگذشت از طوفان هابه نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که برفروزم آتش ها در کوهستان ها» 
+ دوستش دارم. 

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
آن
••
آی گرجس گرجیا، شیپورِ جنگِ روبرویم برای چه کسی به تپش در می‌آید، تو می‌دانی، ماریانا، می‌نمی‌دانم، مانده‌ام، واقعن، نمی‌دانم باید رو به چه چیزی شمشیر بکشم، ترکمانچایم را تو پس بده
یک عصر اردیبهشتی هم هست که غمگین نیستم. و گلبهی ام لابد. یوگنی گرینکو "جانِ مریم" می‌نوازد و من زیر این پنجره و روی این کاناپه به شست پاهام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که کاش می‌شد این هوا، این رنگِ نور و این نسیم لطیف را برای کل سال نگه دارم. می‌ترسم که این روزها تمام شوند و من خوب نفس نکشیده باشمشان. در واقع هیچ‌کجای زندگیم به چنین چیزی فکر نکرده بودم! شاید چون انقدر بهش نیاز نداشتم. چشم‌هام طور دیگری می‌بینند. مردّدم که این حال "داغی"ست یا "
ساعت شش و بیست دقیقه ی صبح با صدای آلارم گوشی بیدار میشم.دست و صورتم رو میشورم،قطره توی چشمهام میریزم و دست به کار خوندن میشم.تا ظهر فقط یک یا حداکثر دوبار از اتاقم بیرون میام برای صبحانه و توالت...ناهاری میخورم و میخزم توی تخت...خواب به چشمهام نمیاد...کلافه و بلااستثنا هر روز با بغض از فرط درماندگی از تخت بیرون میام،توی چشمهام قطره میریزم و بسم الله مجددی میگم...تمام تلاشم رو میکنم تا هرچه زودتر به ساعت استانداردم برسم و بتونم قبل خواب برای خود
سومین شماره فصل‌نامه «سان» با موضوع فراموشی. طبق معمول متن‌ها و داستان‌های عالی. این شماره نقاشی‌های خیلی خیلی جذابی هم داشت که لذت خوندنش رو چندین برابر میکرد.بهترین‌های این شماره از نظر من:«رسم روزگار چنین است» از سید جواد رسولی. روایتی از فاجعه‌های انسانی فراموش‌شده که کمتر بهشون پرداخته شده. مثل شهر «دارمشتات» در آلمان که در جنگ جهانی کاملا از بین رفته و هزاران آدم قربانی شدن..«ترکش» از صابر قربانی: داستانی درمورد کارگاهی که منفجر
بیا که زخم زبان می زند سرم به دلمولحظه لحظه ازحرکاتش ملولم  وخجلمنشسته روبروی من به حالتی پر مکربه طعنه نیش وکنایه زند چرا کسلمچه آمده به سرم من خودم نمی دانمچه شد رفیق عزیز وملوسم وزبلمفقط همین که زمین خورده ام ببین بد جورنفس زنانم ودرمانده ام  چو پابه گلممن از خجالت این روزها سرم زیر استنمانده حسی وحالی اسیر در هچلممرا به خنده همی می نوازد این دشمنکه کو رفیق شفیق کجاست آن سجلمنگویمت که تو برگرد خوب  می دانینفس به پای تو بند است ای عزیز دل
خوابم نمی برد، نشسته ام درون خودم و به این فکر میکنم که چرا هیچ آهنگی در من نمی نوازد؟! چرا هیچ کاری مرا به حرکت وا نمی دارد؟! 
شاید مرده باشم!  دم به دم ساعت را نگاه میکنم و می بینم که زمان می گذرد. ثانیه ها از پی هم می روند و می آیند ولی درون من همه چیز ساکت و ساکن می ماند. 
خوابم نمی برد بی آنکه بدانم چه چیز مرا بی خواب کرده.  بی آنکه چیزی بخواهم بی آنکه اندیشه یا احساسی مرا درگیر کرده باشد، گویی پر از هیچم و بی تفاوت، حیرانم که چرا قدرت این حجم ان
به تو که فکر می کنم
انگار در درونم هزاران پرنده مهاجر شروع به پرواز می کنند کرمِ شب تابی بی تاب می شوم و شروع می کنم در روز تابیدن
سقف اتاقم انگار بلند تر می شود و انگار که آسمان شده و هزار غروب در من به یک باره طلوع می کند
به تو که فکر می کنم دخترکی در من گویی ایستاده و قطعه ای گوش نواز از موسیقی صدایت را با پیانو می نوازد صدایم کرده ای نه؟
صدایم کرده ای...
 
بنال ای دل نوا دارد رقیه/به هر دردی دوا دارد رقیهمرض او را ز پا انداخت ،امّا/مریضان را شفا دارد رقیهالسلام علیک یا رقیه
مراسم روضه حضرت رقیه(س) 
با نوای کربلاییانسیدمصطفی موسوی نژاداحمدرضا نامجومجتبی نادری زادهجمعه و شنبه از ساعت 19:30مجمع عاشقان ثامن الائمهمبلغ مجلس اهلبیت باشیم
اگر برات سواله که هر بار باید لوکیشن بدم؟ و لازمه بگم که آره، نشستم روی و نه پشت میزی که چسبوندیش به دیوار تا که راحت تر بشینی و تکیه بدی، معشوق ِ جان به بهار آغشته ی محسن نامجو گوش میدی و دهنت مزه ی لواشک تلخ و ترش ل سیب جنگلیای مامان رو داره!
تا قبل خواب خوب پیش رفتی و حالا داری گند میزنی به وقتت:)) هی پاز میکنی تایمر رو و کارای متفرقه میکنی، تازه، این روزا همه ش گشنته:))
بکذریم، باید تصمیم بگیری که یک دوره کافیه یا که دو تارو باید برسونی؟ آخه ترج
داشتم توی سایت اپارات اهنگ محسن نامجو گوش می کردم اتفاقی به یک اهنگ جانم باش آرون افشار خوردم از شعرش خوشم اومد اما زیاد با یک تیکه های از اهنگش خوشم نیومد
شنیدنش خالی از لطف نیست
اهنگش فکر کنم تلفیقی هستش نه سازهای سنتی و صنعتی قاتی داره
لینک  اپارات : https://www.aparat.com/v/EhXfk
 
موسیقی از همان راهی به قلب نفوذ می کند که رایحه و بو ... در واقع اصوات بی کلام که از مسیر شنوایی به درون می آیند از کانال تعقل عبور نمی کنند بلکه مانند بویایی و لامسه بر انسان اثر می گذارند و تأثیرشان مستقیم بر کالبد احساس است ولی در مورد کلام مسأله فرق می کند انسان بودن از اینجا آغاز می شود ناطق بودن به معنای قدرت سخن گفتن نیست بلکه به معنای قدرت سخن فهمی است به همین خاطر از ریشه نطق کلمه منطق بیرون می آید
خداوند با تمام هستی انسان را نوازش می ک
آفتاب محرم برمی آید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدسته دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می اید. عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه زمان روی نقطه پنجم عشق قفل می شود. خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیه سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است. این شب ها باید به سوگ نشست، هر شب به سوگ ستاره ای از آسمان حسین علیه السلام.
فرا رسیدن
گزارش‌های آبان‌ماه بازار مسکن نشان می‌دهد که در منطقه 7 پایتخت، آپارتمان‌ های نوساز با قیمت پایین‌تری آگهی شده‌اند.
هرچند قیمت آپارتمان در منطقه 7 تهران مانند دیگر مناطق به‌ خصوص برای واحد های نوساز هنوز از تب و تاب قیمت پیشنهادی بالا نیفتاده اما، افت قیمت در محله‌های مصرفی این منطقه کاملا محسوس است.
به گزارش مجله دلتا ،تفکیک بافت منطقه 7 تهران به دو بخش مصرفی و لوکس نشان می‌دهد که در ماه‌های گذشته، افت قیمت از بافت لوکس این منطقه آغاز
بر روی ریسه های حرم ،
دلم آرمیده است ...
خورشید را به تماشا نشسته است
و در انتظار دانه های محبت ...
ایستاده است ،
خوشامد می گوید ،
دیده بوسی می کند هر روز ،
با صاحبان دل ...
یعنی دلی را وصل کرده است ،
وقتی که برگه های دلم خیس می شوند .
می خواند ،
روضه ی دلبریِ دنیا را ،
بر سر آن برجِ بلند ،
با شیپور ...
گاه کفش ها را به بغل می گیرد ،
می نوازد گاهی ، کفِ پاهای آلوده به خاک ،
تا که شاید گردی ،
توتیایش باشد ...
دلِ من یک گرهِ کور به یک پنجره است ،
تا که شاید یک روز
حواسم پرت سوتیم شد یادم رفت بگماستاد موسیقیم گفت هوشت خیلی خوفه ^_^
جلسه قبل بهم سه تا کتاب گفت بخرم که دوتا شو گیر آوردم و یکیش رو نداشتن
امروز وقتی رفتم اون دو تا رو باهم باز کرد و از هردوش بهم مشق داد
گفت به بقیه فقط یه دونه رو درس میدم ولی چون تو زود یاد میگیری خوبم تمرین میکنی این کتاب سنگینه رو هم درست میدم :)
یکم پز بدیم سوتی مونو بشوره ببره بفهمین اونقدرام خنگولک نیستم
ولی جدی یه سوال
چرا من هرجا کلاس ملاس میرم کلی تعریف میکنن و میگن خوبی
ا
 میم کاندید شده برای انتخابات اسفند . با شنیدن این خبر روشن شدم و به این فکر کردم اگه رد صلاحیت نشه ، شاید دیگه اینقدر با قطعیت نگم که نمیخوام رأی بدم .  و به این فکر کردم  اینکه این آدم بعد از چهار سال فکر کردن و مخالفت های اطرافیان همچین تصمیمی گرفته چقدر میتونه ارزشمند باشه ؟ امروز توی هپی لند بین دو تا عروسک آبیِ پسر و صورتیِ دختر با قیمتی که دیگه بهش عادت کردم ، گیر کردم .شیر سفیدِ سرد  وکیک یزدیِ گرد و هوای ابری و خواهرم و دلتنگی برای قاین
زمین چه با سخاوت است. گرمى آغوشش باز است به روى مسافرها 
دانه اى که در خاکش خانه مى کند و گرده ى افشانى که بر آن مى نشیند را در بر مى گیرد و با داشته هایش در طبق اخلاص آن را مى نوازد. بذر ریشه مى دواند و آغوش زمین مى فشارد، جوانه مى زند و سر بر مى آورد. به بار مى نشیند؛ خواه میوه اى باشد یا رنگ و رایحه اى. و دانه یا گرده ى مسافر دیگرى روانه ى سفره ى خاک مى کند. 
زمین را دوست دارم. جایم مى دهد. سفر پیشینم را بذر سفر تازه مى پروراند. هر بار مى رویاندم به ب
2502 - «محسن نامجو» خواننده فراری و حامی فتنه 88 که پیشتر گفته بود حسی به ایران ندارد، این‌بار به تاریخ ایران حمله کرد و با ادعای اینکه ایران کشوری بدون تاریخ و فرهنگ است، گفت: “کوروش ایرانی نبود، حافظ ایرانی نبود و هیچ وقت نمی‌گفت من شاعر ایرانی‌ام. مفهوم ایران یک مفهوم جدید است و مال 100 سال قبل است...”لینک کوتاه منبع: yon.ir/mzdr128
دانلود فایل اصلی
 
فارغ از حمام که می‌شوم، پوستم را آغشته به آبرسان جدیدی که گرفته‌ام کرده، 
دنم معطر به بادی اسپلش شده،
لباس پوشیده و موهایم راخشک می‌کنم. راضی‌ از رسیدگی به فاطمه بدون اینکه منتظر کسی باشد.
می‌گویم وقتش رسیده است.
سه پایه را گرد گیری می‌کنم و میروم سراغ رنگ‌هایی که ده سال است گوشه کمد جا خوش کرده‌اند.
درهای تیوپ‌ها را به سختی باز می‌کنم و خدا را شاکرم که مارک خوب آنها جواب داده و هیچ کدام خشک نشد
 
فارغ از حمام که می‌شوم، پوستم را آغشته به آبرسان جدیدی که گرفته‌ام کرده،
بدنم معطر به بادی اسپلش شده،
لباس پوشیده و موهایم راخشک می‌کنم. راضی‌ از رسیدگی به فاطمه بدون اینکه منتظر
کسی باشد.
می‌گویم وقتش رسیده است.
سه پایه را گرد گیری می‌کنم و میروم سراغ رنگ‌هایی که ده سال است گوشه کمد
 جا خوش کرده‌اند.
درهای تیوپ‌ها را به سختی باز می‌کنم و خدا را شاکرم که مارک خوب آنها جواب داده
و هیچ کدام خشک نشد
ادمیزاد چه حافظه لجنی دارد!!! یک عمر بعد از تمام شدن قصه مان، اهنگ زلف نامجو را گوش دادم. و درست الان یادم افتاد که تکه اولش را همیشه برایم میخوانده! پس من از ان همه شور و حال چه چیزی یادم مانده؟! انسان عجب موجود کرگدنی است. یاد گرفتی زندگی کنی ساجی من نه؟! با اسانس فراموشی!
دوم هم اینکه یک خروار گروه و کانال خفن توی تلفن همراهم دارم. دو تا پاکسازی طبیعت. یک دانه ی بسیار فعال حامی کودکان و خیریه ها. کانون ادبی و کانون خیریه دانشگاه. 
جز مورد اخر که و
ناگهان خود را پیدا کنی، در معمولی ترین جایی ک شاید باید باشی ولی، انگار عجیب شده باشد این "بودن". و چیزی از اعماقِ متعفن درونی ک از آن نفرت داری، فشار می آورد و انگار می خواهی چیزی را بالا بیاوری؟ دیوار ها نزدیک تر شده اند و آن رنگِ زرد چندش آور، از همیشه زرد تر شده است و نفست تنگ می شود. ساعت رویِ دیوار، چ بد می نوازد. دقت کردی؟ می شنوی و سرت چقدر گیج می رود و فکر می کنی ک چ عجیب است، ایستادن. برای ساعت ها، ماه ها؟ و ناگاه لحظه ای، و فقط انگار برای ث
 
- تو قبلنا ماهی بودی.
- چرا؟
- همین‌طوری. بهت میاد.
- خودم فکر می‌کردم آب یا درخت بودم.
- آب، آب هم بودی. بهت میاد. پری دریایی بودی!
 
 
"من
پری کوچک غمگینی را
می‌شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی‌لبک چوبین
می‌نوازد آرام، آرام" 
                           فروغ عزیز ما!
 
غمگین نیستم. :) 
احتمالا از این به بعد هر وقت ماهی ببینم یاد خودم می‌افتم.
 
 
جز هادی پاکزاد که واقعا به افسردگی ام دامن زده، نمیتوانم تشخیص دهم چه موزیکی را دوستدارم بشنوم. فقط میدانم دیگر کشش گوش دادن به اهنگ های پر سر و صدای NF و sia را ندارم. مدت زیادی میشود بیت بریک دنس گوش نداده ام. اهنگ های نامجو را دوستندارم. شادمهر و ابی و ان یارو چی چی بود؟ هان چاووشی. انها چه چسناله بلغور میکنند واقعا؟ تا کی قرار است شکست عشقی بخورند؟ یکی دو تا  ویالون بیکلام هست که همچنان دوستدارم بشنوم. اهنگ های گروه موسیقی محبوبم همه برایم تک
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
 
دوسنت اگزوپری با تمام ماجراجوییهایش که خوشبختی تجربه کردنشان را داشت جایی در زمین انسان‌هاست که بیم می‌دهد از روزمرگی‌ها را تسلیم شدن و بودن چنان که می‌خواهند و شاید نمی‌خواهی و نمی‌دانی و فراموش کردن زیستن به آن سان که زیستنی است. این که در نهایت کسی نخواهد بود و ماند تا شانه هایت را تکان دهد و بیدار کند شاعر و آهنگ‌ساز و کیهان شناسی که در وجودت خفته است و به انتظار نشانه‌ای یا ندایی است تا برخیزد و روزمرگی‌ها را چنان که شایسته‌اند
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
 
دوسنت اگزوپری با تمام ماجراجوییهایش که خوشبختی تجربه کردنشان را داشت جایی در زمین انسان‌هاست که بیم می‌دهد از روزمرگی‌ها را تسلیم شدن و بودن چنان که می‌خواهند و شاید نمی‌خواهی و نمی‌دانی و فراموش کردن زیستن به آن سان که زیستنی است. این که در نهایت کسی نخواهد بود و ماند تا شانه هایت را تکان دهد و بیدار کند شاعر و آهنگ‌ساز و کیهان شناسی که در وجودت خفته است و به انتظار نشانه‌ای یا ندایی است تا برخیزد و روزمرگی‌ها را چنان که شایسته‌اند
دراز کشیده بودم و ویسش را گوش می‌دادم. به خودم آمدم و چهره‌ام را در صفحه‌ی گوشی دیدم که لبخند می‌زند. حس کردم که دلم برای صدایش تنگ شده بود. بعضی‌ها می‌گویند که زمان همه چیز را حل می‌کند. ولی از نظر من، زمان که تنها کارش گذشتن است! این ما هستیم که عوض می‌شویم. محسن نامجو در سخنرانی «در رد و تمنای نوستالژی» می‌پرسد «چرا زمان خاصیت پاک‌کنندگی ندارد؟» به نظرم سوال به جایی‌ست. ترکش‌های بعضی اتفاقات تا ابد در روان ما باقی می‌ماند. هر از گاهی
سلام 
پرده اول:کلمات 
چند وقت پیش داشتم کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی رو میخوندم و متوجه شدم چقدر انتخاب و هم‌نشینی واژه‌ها مهم و جذاب هستش.بعضی وقتا فکر کردن به واژه‌ها واقعا دل‌انگیز و جذابه.مثلا کلمه اجتناب‌ناپذیر که امروز در مقابل حرف‌های شریف که داشت درمورد تغییرات حرف میزد،استفاده کردم.یا کلمه محبت یا درهم‌تنیدگی و... .
پرده دوم: امتحانات
دانشکده به طرز وحشتناکی خسته‌ست.مثل اینکه علیرضا امروز درخواست انصرافش رو ثبت
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
تنها دلخوشی این روزام باغ عمو یکی مونده به اخریه.بعضی روزا میریم اونجا.من خورشید رو میبینم بدون اینکه ساختمونای بلند مانعش بشنمن اسمون ابی رو با تمام پهناش میبینم و حالم خوب میشه!اونجا قدم میزنم و شکوفه های سفید و صورتی گیلاسو بو میکنم.اونجا صدای بوق و گاز دادن ماشینا نمیاد.اونجا فقط صدای نسیمه که لابه لای درختایی که پراز شکوفه هستن میپیچه و صدای پرنده ها و اگه اتیشی باشه صدای جرقه های اتیش.اونجا چایی اتیشی هست!من لیوان چاییمو دستم میگیرم و
الف.
 سلام.
  خیلی کار دارم که باید انجام بدم، و در هم‌این هنگام فقط در حالِ وقت تلف کردن‌م. حقیقت تلخ این‌جاست که کرونا نخواهم گرفت هیچ‌وقت، امّا این مرضِ گشادی روزی من رو از پا در می‌آره. و من نمی‌تونم از پا درش بیارم چون... ، درسته! گشادم:) چرخه‌ی منصفانه‌ایه.
  بگذریم، کلمه‌ها رو با چنین کس‌شرهایی به هدر ندیم به‌تره. تازه من می‌خوام بنویسم که حال‌م به‌تر بشه و بتونم کار کنم. پس!
  اون‌هایی که تا حدودی با من آشنا هستن از علاقه و ارادت زی
 
زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکی
«دلا دیدی» رو با اجرای نامجو می‌ذارم روی ریپیت و یاد روزایی میفتم که بچه‌های دانشگاه توی ستاد انتخابات «همراه شو عزیز» رو پخش می‌کردن. همه‌‌ش ده سال گذشته ازش! فقط ده سال کوفتی. که خوابگاه رو پرشورتر از همیشه می‌دیدم. و نتیجه‌ش هم که ... چیزی نیست. ما خوبیم. فقط یه فلاش بک بود به خاطرات در هم. یک جاهایی از ذهنم هنوز پر از خاطرات آرشیو نشده است. که هیچ وقت آرشیو نمیشه. که توان مرتب و بایگانی کردن‌شون نیست.
+اینترنت که قطع شد همسرم می‌گفت چرا کس
حسی که به خانم بیکر دارم شبیه حسیه که آدم می‌تونه به مامانبزرگش داشته باشه. امروز تا ساعت ۱۲ موندم تا توی جارو زدن کلاسا کمکش کنم و بعد از اولین فشاری که به کمرم اومد دلم می‌خواست ازش تشکر کنم که بهم اجازه‌ی کمک داده، باعث شد بفهمم فقط کسی که ساعت‌ها پشت میز میشینه ستودنی نیست، بلکه کار سخت کسی که هرروز بدون ذره‌ای شکایت خم و راست میشه و برای اطرافیانش مفیده بیشتر قابل ستایشه. برام کلی دعای قشنگ می‌کرد و بعد از هربار دعاکردنش، یه لبخند گند
 
 
ای ساربان، ای کاروانلیلای من کجا می بریبا بردن لیلای منجان و دل مرا می بری
 
ای ساربان کجا می رویلیلای من چرا می بریدر بستنِ پیمان ماتنها گواه ما شد خداتا این جهان، بر پا بود
 
این عشق ما بماند بجاای ساربان کجا می رویلیلای من چرا می بریتمامی دینم، به دنیای فانیشراره عشقی، که شد زندگانیبه یاد یاری، خوشا قطره اشکیبه سوز عشقی، خوشا زندگانیهمیشه خدایا، محبت دلهابه دلها بماند، بسان دل ما
 
که لیلی و مجنون فسانه شودحکایت ما جاودانه شودتو اکنو
یک کبوتر بر بام،
و طلوعی پُر از آوازِ خدا.
در و دیوار به جان آمده از سِرّ حیات.
بنگری از لب هر پنجره آن سوی جهان،
سخنی بر لب هاست،
آشنایی در راه...
 
می نوازد بر گوش
قدمی نرم و خوش آهنگ ز دور.
می رسد از ره دور،
یک علمدار که جان می دهد از عمق وجود،
تک تک دل ها را.
شور و شوقی برپاست
در میان گُلِ نورسته ز خاک.
می زند باد سراسر همه جا
سازی از عشق و شباب.
قاصدی گر رسد از راه بیارد امّید.
کوچه زینت شده است.
می رسد از ره دور،
آن علمدارِ پُر آوازه ی ادیان و قرون.
دو شب پیش به یکی از دوستام پیام دادم و خواستم یکمی حرف بزنیم بهم گفت حوصله تایپ ندارم و اگر میتونم بهش زنگ بزنم.من نمیتونستم زنگ بزنم.ینی هیچوقت نمیتونم.حرف زدن برام سخته وقتی کسی پیشمه.معذبم و اذیتم.در نهایت ازش خداحافظی کردم و اون شب هم گدشت.انگار دایره ارتباطام به اجبار هر روز داره کمتر میشه.هیچ دوستی اینجا ندارم و همه دوستیام به چت کردن محدود شده که از یه جایی به بعد برای خودمم خسته کننده میشهخودم هم تاحدی گریزان شدم از رودرو شدن با آدما.ا
پادشاهی دستور داد، جاسوسانی به شهری سفر کنند و میزانِ رشادت و جنگجوییِ آن‌ها را بررسی کنند تا شاه در حمله به آن شهر، تصمیم بگیرد. 
گروهِ جاسوسان به شهر آمدند. سردسته‌ی جاسوسان در شهر ساعتی چرخی زد و دید که جوانی تاری در دست گرفته، می‌نوازد و می‌گرید و می‌خواند، و می‌گوید: «ای یار سال‌هاست منتظرم چرا نمی‌آیی؟ کارم از دعا و گریه گذشته است بر حالِ زارِ من ترحّمی نما!»
سردسته‌ی جاسوسان فرمان داد، گروهش دست از تحقیق بردارند و گفت: بیایید برگ
سلام 
امروز شنبه بود ولی شبیه جمعه بود.از اون جمعه‌ها که نه دل گرفته،نه مغز خسته‌س نه خوشی نه کلا هیچی.بی همه چیزی یجورایی.
حال اکثریت مقیم ساکن خوش نیست.خالی بندیای مشاور را باور کرده و به آینده دل می‌بندد.
 پل گلدن گیت ندیده از دنیا نریم،پیپیر نداده نریم،مک‌دونالد نخورده نریم،کربلا نرفته نریم،نمایشنامه ننوشته نریم،این چنین رقصیدن میانه زمین آرزو به دل نریم،کنسرت علی عظیمی و نامجو نرفته نمیریم،دو نفره نخندیده نمیریم،لپ طفل خود را نکش
قبلاً بهش گفته بودم غم قشنگه. غم نجیبه و اصالت داره. غم باعث می‌شه بیشتر فکر کنی و کمتر حرف بزنی و بغض کنی. هنورم به حرفام معتقدم. هنوزم می‌گم غم خوبه. ولی اندازه داره. مثلاً باید در حد مواقعی که آهنگ طلوع نامجو رو گوش می‌دم بمونه. یا وقتایی که مزایای منزوی بودن رو می‌خوندم. وقتایی که خیره می‌شدم به باریکهٔ نوری که می‌افتاد کف کلاس. یا وقتی اون شعره رو با خودم تکرار می‌کنم یا حتی زمانایی که به صدای ساز دهنی گوش می‌کنم.اما وقتی این مرزو رد کنه
می گویند روزی یک پسر کوچک که تازه به کلاس پیانو می رفت و یاد گرفته بود چند قطعه را بنوازد، برای اولین بار همراه مادرش به یک کنسرت پیانو رفت. آن ها در ردیف جلو نشستند و وقتی مادر سرش گرم صحبت با یکی از دوستانش شد، پسر بچه از روی کنجکاوی به پشت صحنه رفت و آن جا پیانو بزرگی دید که هیچ کس روی صندلی آن ننشسته بود. پسرک بی خبر از همه جا پشت پیانو نشست و شروع به نواختن قطعه ساده ای نمود که تازه یاد گرفته بود. صدای پیانو همه ی حاضران در سالن را به خود آورد
داشتم با «کوچ» حرف می‌زدم. بهش گفتم ذهنم درگیرشه. گفت اینا همه‌ش کاذبه.
می‌دونی، من توجه کردم به این که آدما کل زندگیمو گرفتن. چند وقت پیشا که داشتم با دانیال حرف می‌زدم، گفت: «تصور کن یه روز پامی‌شی می‌بینی هیچ آدمی رو کره‌ی زمین نیست. نه که مرده باشنا. غیب شدن. تو تنهایی. اون موقع که متوجه می‌شی نه اینستاگرامی هست که لحظاتت رو به اشتراک بذاری نه آدمی هست که بری پیشش یا باهاش حرف بزنی و ... دوست داری چی کار بکنی؟ اینه که اگه جوابشو پیدا کنی م
این جمله را استادمان سر کلاس گفت.
borderline یک اختلال شخصیت است که افرادی که دارای این بیماری می باشند دارای ویژگی های اخلاقی خاصی هستند،که به طور ویژه میخواهیم در مورد نگاه صفر و یکی به افراد بحث کنیم.
مبحثی که به طور عامیانه میتوان اینگونه توضیح داد که یا یک نفر فردی کامل است و تمام و کمال قبولش داریم و دارای شخصیتی 100 درصد صحیح است.
یا این فرد کلن موجود بدی است و حتی نقطه ای ویژگی مثبت ندارد.
گویا در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی این باور که یک ف
اردیبهشت پارسال خیلی عجیب غریبه. تو ذهنم خیلی شلوغ و خاکستری‌ه. من فکر می‌کردم روشن تر باشه ولی بعدها فهمیدم خیلی تیره‌ بوده. این روزها فکر کنم مشغول آماده کردن تدارکات برای سفر شیراز بودیم. سفرِ نه‌چندان دل‌چسب. شایدم دل‌چسب نمیدونم. شایدم بین این‌ها. ولی پر جنب و جوش. رکورد پیاده‌روی‌م برای اردیبهشت ۹۸‌ه. بالای بالایِ امیرآباد تا منیریه. و چند دور بالا و پایین کردن منیریه. چقدر لذت بخش بود. یکی دو نفر سعی کردن سرم کلاه بذارن. یکیشون گذ
دل زارم فغان کم کن
تو اشک از دیدگان کم
کن
غم و ناله ز جان کم
کن
 
وای چه ناله‌ها که
از دل به راهت نمودم من
بهره‌ای از آن به
عمرم به جز غم ندیدم من
 
مرا کشته نگاه تو
نشینم چشم به راه تو
که بینم روی ماه تو
 
گشته سجده گاه من ماه من کعبه رویت
دل شده اسیر دام خم و تاب گیسویت
 
بازا و بنشین یکدم که به لب آمد جان عزیزم از انتظارت
قهر و جدایی بس کن که بسته‌ی دامم مرغ دل شد شکارت
بهر تو می‌سوزد دل ولی تو نداری ز حال زارم خبری
آه جگر سوزم را به دل تو
هوا سرد است.شاید بادی نمی‌ورزد و بارانی خیابان‌ها را خیس نمی‌کند و برفی فرو نمی‌ریزد اما هوا سرد است آن هم نوع بس‌اش.نیازمان به شجریانیست که بخواند هوا بس ناجوانمردانه سرد است.نمیدانم پدر یا پسر کدام مناسب‌تر هستند برای اجرای این قطعه در سوز سرمای این زمستان شوم.با نوای پدر که بحران‌های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی،دوران ریاست محمود و باراک،گرانی و تحریم دهه نود و تهدید به جنگ‌های بوش پسر را پشت سر گذراندیم و خواندیم تفنگت را زمین بگذار و
چند روزی از عکاسی گذشته است.
در این روزها جسته و گریخته تولا را دیدم.یک‌ بار به کافه رفتم و دیدم نشسته است.
باری دیگر در پارک مختصر قراری گذاشتیم و دیدمش.
تا دیروز،پنج شنبه
دوست مشترکمان مارا دعوت کرد که به روستایشان برویم و دو روزی به دور از شهر آسایش داشته باشیم.
من،تولا،خودش و خواهر تولا 
سه نفر از ما در یک شهر اقامت داریم ولی خواهر تولا شهر دیگری بود و آنجا مشغول به کار و زندگی است.
دنبالش رفتیم و ترافیک امانمان نداد.
ساعت هشت شب راه افتادی
حالا که تو برایم دور تر از پاریس و برلین و سن پترزبوگی، من شب های این شهر  را قدم می زنم و تمام نور های نئونی و رنگی مغازه ها غمگینم می کنند. من همان لحظه ای که از پنجره آن اتوبوس لعنتی دیدمت و نگاهت آزاردهنده تر از گرمای ۴۱ درجه و آفتابی بود که پوست را می سوزاند، فهمیدم که به انتها رساندی ام برای خودت.
آن روز باران تمام چاله های آب را پر کرده بود، مردی با بارانی سیاه بلندش از کنارشان بی تفاوت میگذشت، شبیه خودت بود، "بی تفاوت". اسم تو را آرام صدا ز
باز امشب دلتنگی از شش جهت هجوم اورده. یا همون از شش جهتم راه ببستند. دلتنگی برای همه‌چیز و همه‌کس. باید درس بخونم ولی در فس ترین حالت ممکنم. پیاده روی هم پاسخگو نیست انگار. این چهارمین آلبوم نامجو میچسبه. اندازه‌ی خیلی از آلبوم های دیگه‌ش.
 
+ نوید اومد چهارتا اوریگامی نازنینمو برداشت برد. گفت برات صندلی چوبی درست می‌کنم. گولم زد فک کنم.
++ 28 هم میره اینترنی و کاش منم میتونستم مفید باشم.
+++ وقتی به خودم فکر می‌کنم که ممکنه یه زمانی توسط هر آدمی
تهی تر از همیشه،
پنجره ایی از گرد و غبار
کوله ای پر از شن های بیابان
خانه ایی از خاطرات پژمرده
انگار از نسل روشنی های شب
افسوس که،
فروغ سایه های کاج در درخشش ماه نیستم!
انگار فصل ما نیستی ای «بهارک جان»
که نمی دانی،
دلتنگی انس غریبی دارد با پاییزی که در بهار رخم را زرد کرد!
امشب،
بر جاده شب عاشقان پیدا نبودی!
ندیدن انگار حصار بلند دیدارست....
زمان در کلبه من،
فصل باد و باز هم باد!
انگار دستانم را بسته اند به پنجره های آتشکده یزد
بر آخرین پله کوره ه
معرفی فیلم مستند به مناسب سالروز سقوط هواپیمای حامل جمعی از فرماندهان دفاع مقدس
مستند : معمای C130
کارگردان : سید مهدی دزفولی
غروب هفتم مهرماه ۱۳۶۰ هواپیمایی نظامی با مسافرانی سرشناس در اطراف تهران سقوط کرد. اگرچه به دلیل اهمیت برخی از مسافران این پرواز، تا چند روز اخبار آن در رسانه های کشور منتشر می شد و مقامات مسئول درباره شهادت آن جمع ابراز تاسف می کردند، اما حقیقت این بود که این فاجعه، بسیاری از معادلات سیاسی و نظامی کشور را تغییر داد. سقو
 
مردمی که اسیر جهل اند حتی بال های فرشته ی نجاتشان را از ریشه می کنند و خام خام می خورند.
تاج بر سر ابلیس می گذراند و با جام هایی مملو از خون، معصومیت را غسل می دهند. در این میدان مرگ می رقصد، شیطان وحشیانه می خندد و اتفاقا کلوچه های شیرین عمه خانم گوشت نوزاد از آب در می آیند.
عیسی مصلوب با درد به گناه آدمیان می گرید و مردی دیوانه وار زیر تیر سوزاننده ی خورشید، سرود یکشنبه ها را می نوازد. 
کلیسا، میخانه و کشیش، ساقی می شود. ستاره ی اقبال مرده و جه
نمیتوانستم کنارش بمانم... نمیتوانستم بغضم را کنترل کنم... کیفم را برداشتم وبا سرعت زیاد به سمت خوابگاه قدم برداشتم...
گوشی را درآوردم و زنگ زدم به شمیم، گفتم نخوابد تا من برسم. بعد او زنگ زدم به فاطمه. حس میکردم نمیتوانم تنهایی ازپس این مشکل برآیم... مثل دیوانه ها بودم، مدام ازاین طرف به آن طرف میرفتم و به پشت سرم نگاه میکردم...بلند بلند هق هق میکردم و میگفتم من به مرز جدیدی از درد رسیده ام... میگفتم حس میکنم قلبم را دارند فشار میدهند... به عقب نگاه م
مادر باردار ٣٧ ساله اهل بابلسر که مشکوک به ابتلاء به ویروس کرونا بود موفق شد فرزند خود را سالم بدنیا بیاورد/این دومین نوزادی است که در سه روز گذشته از یک مادر مشکوک به کرونا سالم بدنیا آمده 
 رئیس دانشگاه علوم پزشکی بابل از به دنیا آمدن دومین کودک از مادر باردار مشکوک به کرونا در بابل خبر داد؛ سه روز پیش نیز یک نوازد سالم از مادری مشکوک به کرونا در بابل متولد شده بود.
 
سیدفرزاد جلالی اظهار کرد: روز گذشته مادر باردار 37 ساله اهل بابلسر با علائم
تویی که تمام روزهای من بودی و من بعد از تو، روز ندارم. تویی که تمام شب‌های منی، تمام شب‌هایِ پر از درد. غوطه‌ور شدن‌های طولانی درون جوشابه‌های مالیخولیا. روحِ سرگردانِ پر از زخمِ خیره به ماه، به ماه ترک خورده، به نیمه‌ی تاریک ماه ترک خورده. پس از تو رنگ لبخندهایم را از یاد برده‌ام و به هر چیزی، هر طناب پوسیده‌ای دست برده‌ام تا که پناه باشد. تا که مأمن. تا که آرام شوم. تا که آرام گیرم. تا که برای فراموشی اما یک جایی تاب نیاورده است آن چیز و
جمعه‌ای که گذشت معمولی بود فقط یه فرق دیگه داشت و اون فرق دلتنگی بود.سخته وقتی داری صفحات یه کتاب رو ورق میزنی و با هر ورق حرف‌ها،خنده‌ها و حتی سکوت‌های یک نفر به ذهنت بیاد هر چقدر هم کم بشناسیش یا کم دیده باشیش.«عمر جمعه به هزار سال میرسه»شهیار قنبری مینویسه و فرهاد میخونه.میدونم میخواید بگید این ترانه سیاسی-اعتراضی هست و شخصیش نکن ولی به قول جان کتینگ موقع خوندن یه کتاب به برداشت و حرف نویسنده کاری نداشته باشید برداشت خودتون رو داشته با
دانلود آهنگ جدید محمد مولایی آرزو
دانلود آهنگ محمد مولایی به نام آرزو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده آرزو با صدای محمد مولایی از جوان ریمیکس
Download New Music Mohammad Molaei – Arezoo
 
جدیدترین اثر محمد مولایی عزیز در تاریخ ۱۵ شهریورد در سایت قرار داده شد.
آهنگ جدید محمد مولایی آرزو نام گرفته است.
این موزیک در سبک پاپ قرار دارد.
امیدوارم شنوندگان از این موزیک لذت ببرند.
ترانه این موزیک از امیر نعیمی م
دانلود سریال فوق لیسانسه ها با کیفیت عالی
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها به کارگردانی سروش صحت
تیزر سریال قرار گرفت
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها
مشخصات سریال
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
نام سریال : فوق لیسانسه ها
گروه فیلم : کمدی
شبکه پخش کننده : شبکه سه سیما
محصول سال : 1398
محصول کشور : ایران
تهیه کننده : رضا جودی
کارگردان : سروش صحت
بازیگران : امیرحسین رستمی، هوتن شکیبا، امیر کاظمی، متین ستوده، رویا میرعلمی، کاظم سیاحی، سیاوش چراغی پور، عزت الل
دانلود سریال فوق لیسانسه ها با کیفیت عالی
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها به کارگردانی سروش صحت
تیزر سریال قرار گرفت
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها
مشخصات سریال
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
نام سریال : فوق لیسانسه ها
گروه فیلم : کمدی
شبکه پخش کننده : شبکه سه سیما
محصول سال : 1398
محصول کشور : ایران
تهیه کننده : رضا جودی
کارگردان : سروش صحت
بازیگران : امیرحسین رستمی، هوتن شکیبا، امیر کاظمی، متین ستوده، رویا میرعلمی، کاظم سیاحی، سیاوش چراغی پور، عزت الل
دانلود سریال فوق لیسانسه ها با کیفیت عالی
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها به کارگردانی سروش صحت
تیزر سریال قرار گرفت
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها
مشخصات سریال
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
نام سریال : فوق لیسانسه ها
گروه فیلم : کمدی
شبکه پخش کننده : شبکه سه سیما
محصول سال : 1398
محصول کشور : ایران
تهیه کننده : رضا جودی
کارگردان : سروش صحت
بازیگران : امیرحسین رستمی، هوتن شکیبا، امیر کاظمی، متین ستوده، رویا میرعلمی، کاظم سیاحی، سیاوش چراغی پور، عزت الل
دانلود سریال فوق لیسانسه ها با کیفیت عالی
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها به کارگردانی سروش صحت
تیزر سریال قرار گرفت
سریال ایرانی فوق لیسانسه ها
مشخصات سریال
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
نام سریال : فوق لیسانسه ها
گروه فیلم : کمدی
شبکه پخش کننده : شبکه سه سیما
محصول سال : 1398
محصول کشور : ایران
تهیه کننده : رضا جودی
کارگردان : سروش صحت
بازیگران : امیرحسین رستمی، هوتن شکیبا، امیر کاظمی، متین ستوده، رویا میرعلمی، کاظم سیاحی، سیاوش چراغی پور، عزت الل
[ نامجو - زده] 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


سلام کردم و با من به روی خندان گفتکه‌ ای خمارکش مفلس شراب‌زده!که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟ز گنج‌خانه شده خیمه بر خراب‌زده.وصال دولت بیدار ترسمت ن
1. امروز در برنامه ی کتاب باز حرف جالبی شنیدم. مهمان برنامه، دکتر کاکاوند ، می گفت " ما گاهی شعر می خونیم، در پاسخ به لحظه مون ... " بسیار این جمله به دلم نشست ... نه صرفا در بحث شعر و ادبیات. کلیات جمله برایم دل نشین بود. 
چه پنهان که فکر کردم چه لحظه های بسیار که در زندگی ام بی پاسخ مانده اند ...
 
 
2. آکاردئون برای من ساز زمستان است. اگرچه که دیده ام در سور و سات هم آکاردئون بنوازند. اما .. آکاردئون مال ِ آن شب های ِ یخ زده ی زمستانی ست، که بخاری ِ ماشی
خیلی وقته نُت های موسیقی شدن همه چی من، زندگی بدون موسیقی از یه جایی به بعد برام تعریف نشدس. تا حدی که وقتی برم بیرون و خدایی نکرده هدفونم رو فراموش کنم سریع برمیگردم و برش میدارم، حالا مهم هم نیستش چقدر دیرم شده باشه.

روزی که هدفونم نباشه تا بتونم خلوت خودم رو بسازم برام جهنمه. درک حالی که توصیف میکنم برای خیلیا خنده دار و مضحکه ولی واقعا همینطوریه بدون ذره ای اغراق.


برای تک تک لحظات زندگیم فلسفه ی موسیقیایی دارم. چه موزیکی گوش کنم تا تعادل
[ نامجو - زده]











متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">












سلام کردم و با من به روی خندان گفتکه‌ ای خ
[ نامجو - زده]











متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">












سلام کردم و با من به روی خندان گفتکه‌ ای خ
موسیقی ایرانی حال عجیبی دارد. اما اگر بخواهیم ین موسیقی را برای خومان معنی کنیم که تا کجا کشیده شده چه باید گفت؟ هر موسیقی که بر اساس فرهنگ و قلمروی فرهنگی ایران و زبان فارسی و لهجه ها و گویش هایش پراکندگی دارد را موسیقی ایرانی باید اسم گذاشت. از موسیقی گیلکی و مازنی در شمال تا موسیقی جنوبی و بلوچی. حالا از این تعریف ها و بحث های خسته کننده باید خارج شویم و به همان چیزی گوش بدهیم که حال آدم را سر جا می آورد! این حال اما چیست؟ غم و غصه، خشم ، عزا،
یکی از دوستانم از آن طرف دنیا چند روزی بود که اصرار داشت فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین را نگاه کنم. من اصولا آدمی نیستم که زیاد فیلم ایرانی تماشا کنم. ولی از بس این دوست من گیرش سه‌پیچ بود که من بالاخره رفتم فیلم را پیدا کردم و نشستم به دیدن فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین. فیلم محصول سال هشتاد و چهار است و نویسنده و کارگردانش سامان سالور. جالب اینکه من تا به حال نه تنها اسم این فیلم را نشنیده بودم بلکه اسم سامان سالور را هم ایضا نشنی
باربری گلسار رشت
باربری گلسار رشت ، آدرس باربری در رشت
باربری رشت تهران ، باربری در رشت  ، شرکت باربری در رشت ، موسسه باربری در رشت ، باربری رشت
باربری رشت به تهران  ، باربری رشت ، حمل اثاثیه منزل در رشت ، اتوبار در رشت ، اسباب کشی در رشت
وانت بار در رشت ، وانت تلفنی در رشت ، نیسان بار در رشت
اتوبار گلسار رشت ، اسباب کشی ، باربری رشت ، حمل اثاثیه ، اتوبار رشت
 
شهرت اتفاقی نیست…حاصل سالها تلاش و تجربه است…
حمل و جابجائی اثاثیه منزل .جهیزیه .مبل
موسیقی ایرانی حال عجیبی دارد. اما اگر بخواهیم ین موسیقی را برای خومان معنی کنیم که تا کجا کشیده شده چه باید گفت؟ هر موسیقی که بر اساس فرهنگ و قلمروی فرهنگی ایران و زبان فارسی و لهجه ها و گویش هایش پراکندگی دارد را موسیقی ایرانی باید اسم گذاشت. از موسیقی گیلکی و مازنی در شمال تا موسیقی جنوبی و بلوچی. حالا از این تعریف ها و بحث های خسته کننده باید خارج شویم و به همان چیزی گوش بدهیم که حال آدم را سر جا می آورد! این حال اما چیست؟ غم و غصه، خشم ، عزا،
یکصدوبیست‌ونهمین برنامه سینما روایت، همزمان با سی‌وهفتمین سالگرد سقوط پرواز سی130 نیروی هوایی ارتش و شهادت چند تن از فرماندهان ارتش و سپاه به نقد و بررسی مستند «معمای سی130» ساخته سیدمحمدمهدی دزفولی اختصاص داشت. در این برنامه علاوه بر سیدمحمدمهدی دزفولی، کارگردان این اثر، محمدتقی فهیم منتقد سینما، سیدبشیر حسینی استاد دانشگاه و کارشناس رسانه، سیدناصر و سیدمهدی نامجو فرزندان شهید سیدموسی نامجو و محمدمهدی شیخ‌صراف به عنوان مجری- کارشناس
 
آهنگ جدید کمال آل بی آب
دانلود آهنگ جدید
بی آب از کمال آل
Kamal Al Download
دانلود آهنگ
آهنگ جدید رامین مرادی
 
دانلود آهنگ رامین مرادیبه نام
(سرو )
 
دانلود آهنگ
دانلود آهنگ جدید
​​​​​​ محب به نام
 آخرین محاب
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128
دانلود آهنگ جدید 
علی میر
 حرم نرفته
باما همراه باشید.
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128
  دانلود آهنگ جدید:
 از میثم ابراهیمی 
(بی آب)
 
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آ
دکتر لگز به صندلی اش تکیه می دهد، دست هایش را روی پاهایش قفل می کند  و سکوت من را با سکوتش پاسخ می دهد. پدر و مادر آن طرف در، منتظر می ماندند و ما هر هفته در سکوت کامل، روبروی هم می نشستیم. 
این باعث شد به موسیقی دانی که آرون یک بار برایم تعریف کرده بود فکر کنم؛ کسی که یک قطعه ی موسیقی بدون نُت نوشته بود. وقتی قطعه اجرا می شود، یک موسیقی دان به صحنه می آید، پیانو را باز می کند، زمان را تنظیم می کند و چیزی نمی نوازد. آرون گفت اولین باری که قطعه اجرا ش
قاره‌زنی یک نوع موسیقی اسلامی حلال است که معمولاً در جشن‌ها و میهمانی های اسلامی از زمان صفویه استفاده می‌شد. نقاره‌زنی از دوران صفویه و طی حاکم شدن شاه اسماعیل صفوی و جلوس وی بر تخت پادشاهی به علت ارادت ویژه به امام رضا(ع) برای اعلام اذان جهت آماده شدن مردم برای اقامه نماز مرسوم شد. از همان دوران کار نقاره‌زنی برای اعلام جشن‌ها و شادی کردن مردم اطراف حرم بدین صورت انجام می شد که دو نفر کار نقاره‌زنی و سه نفر کار طبل‌زنی را انجام می‌دادن
دانلود آهنگ جدید رضا دیلمی با توئه دیوونه
دانلود آهنگ رضا دیلمی به نام با توئه دیوونه کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده با توئه دیوونه با صدای رضا دیلمی از جوان ریمیکس
ترانه: علی کیان پور , آهنگ: رضا دیلمی , تنظیم، میکس و مسترینگ: عبدالله بهدارولی
Download New Music Reza Deylami – Ba Toe Divoone
 
هم اکنون می توانید آهنگ جدید رضا دیلمی عزیز را از این صفحه دانلود نمایید.
موزیک جدید رضا دیلمی، با توئه دیوونه نام
یه عالمه دوراهی روبه رومه که بهترین راه حل برای حل کردنشون صبر کردنه صبر کردن و درس خوندن ولی راستشو بخواید اینکه نگران اونا نباشم و بتونم تمرکزمو بذارم رو هدفی که قلبم به شوق رسیدن به اون هنوز میتپه کار مشکلیه . یکی گفت که انگیزه یعنی متمرکز کردن همه ی توان و انرژیت روزی هدفت و تو انرژی تلف شده خیلی داری و راست میگفت راست میگفت .
 
یه مشکل دارم میدونین چیه ؟ درمورد همین دوراهی ها ؛ اینه که علاوه بر اینکه بین انتخابشون شک و تردید دارم به خودم هم
از من و شما، پناه‌برخدا، بَلا‌به‌دور ...
رامسری‌های گیلک‌زبان، زبانزدی دارند که برگردانش به‌فارسی می‌شود:
« تا بچّه بزرگ شود، بر قبر بزرگ، گیاه آقطی(پِیلَم) به‌بلندای هفت‌قد می‌رسد».
در مثل که مناقشه نیست؛ بله، #کرونا_را_شکست_می_دهیم؛ اما می‌ترسم از من و شما، پناه‌برخدا، بَلا‌به‌دور، کرونا این‌گونه که در گیلان‌زمین کره‌نایْ می‌نوازد وگیلک‌ها را چون برگ می‌پژمراند و می‌روباند،...
شلمان؛ 20 اسفند 1398 خورشیدی - داوود خانی‌خلیفه‌م
 
دیر کرده ای
شکوفه کوچک
دیر کرده ای.
نسیم
پیراهن خواهرانت را می نوازد
و من
سخت نگران تو هستم
چه کسی جای خالی یک شکوفه ی کوچک را
در میان بی شمار شکوفه حس خواهد کرد؟
چه کسی می تواند حزن درخت را درک کند
وقتی که دست می گذارد روی یک تکه از قلبش
 و می گوید:
«او قرار بود در اینجا بشکفد،
درست همینجا»
 
| رویا شاه حسین زاده |
می گویند روزی یک پسر کوچک که تازه به کلاس پیانو می رفت و یاد گرفته بود چند قطعه را بنوازد، برای اولین بار همراه مادرش به یک کنسرت پیانو رفت. آن ها در ردیف جلو نشستند و وقتی مادر سرش گرم صحبت با یکی از دوستانش شد، پسر بچه از روی کنجکاوی به پشت صحنه رفت و آن جا پیانو بزرگی دید که هیچ کس روی صندلی آن ننشسته بود. پسرک بی خبر از همه جا پشت پیانو نشست و شروع به نواختن قطعه ساده ای نمود که تازه یاد گرفته بود. صدای پیانو همه ی حاضران در سالن را به خود آورد
 رنگ سه گاه موسی معروفی را تا نیمه نواخته بودم. حس ناخوشایندی که طول هفته سراغم آمده بود نگذاشته بود کاملش کنم. تا همانجا هم برای استادعیسی نواختم.  بقیه ی قطعه را مجدد استاد برایم نواخت. در گوشه ی مخالف تریل زیبایی هست که بیشتر در کارهای گذشتگان شنیده میشود. بر خلاف تریل های امروزی که راست و چپ متوالی است با نشستن انگشت اول روی نت و نشستن و برخاستن متوالی انگشت دوم روی نت بعدی، این تریل به این صورت اجرا میشود که انگشت اول روی دو سیم و نت مربوط
این مریضی که میخوای دلت بگیره،کل غم دنیا بریزه تو دلت،قار قار کلاغ برات با عظمت بشه،بشینی کنار جدول و به صدای ماشینا گوش بدی و سیگارا رو دود کنی بره،نامجو بزاری که هی بگه«جان را چه خوشی باشد/بی صحبت جان جان جانانه بی‌صحبت جان جان جانانه» اسمش چیه؟!
دلمون پاییز میخواد با کلاس هشت صب دانشگاه.اون کلاسایی که نصفشو خوابی نصف دیگه‌شم تو فکری.
دلمون هوس وارونگی هوای تهران کوفتی رو کرده.از قصد لباس کم بپوشی که پوستت یخ بزنه.
دلمون سویشرت میخواد.کلا
سلام
چهل و هفت دقیقه از شروع شنبه میگذره.و میخوام از هفته قبل حرف بزنم.هفته‌ی عجیبی بود و طولانی!!با کوتاه کردن موهام با شیش شروع شد.لیورپول قهرمان شد تا دنیا هم بالاخره یکم با ما لیورپولیا مهربون بشه و خب بقیه هفته هیچی نشد.
حرف حساب:بعضی وقتا آدم طغیان میکنه.اونم از درون.دلش میخواد بزنه همه چیزو بشکونه،با سر بره تو کمد،خودشو از پنجره بندازه پایین بعد تیر چراغ برقو گاز بزنه و... .ولی هیچکدوم از این کارا رو نمیکنه و میریزه تو خودش و بعد اروم می
چه ماهرانه زمانه فریب می دهدت
برای لغزش تو وعده سیب می دهدت
سوار بال خیالش کند بچرخاند
نوید یک کفنی با دوجیب می دهدت
.
بگوید از سحر امّا بسوی شب ببرد
به وادی ظلماتت به صد تعب ببرد
رفیق ره شده همدرد لحظه ها ، آنگه 
به دست توطئه های رقیب می دهدت
.
به لطف خود به تو فرصت دهد به پروازی
تو در گمان که توانی جهان نو سازی
درست لحظه ی اوجت به تو بفهماند ،
همان که برده به اوجت نشیب می دهدت
.
بدام بازی ایّام می کشد وَ سپس
به سرزمین عجایب بَرَد به سعی عَبَث
غمین
‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه ؛#بانو_مریم_راد #مورخ؛۹۸/۷/۳۰سه شنبه#ساعت_شروع ؛(۲۲)♋️☯♋️☯♋️☯رقص انگشتت به روی تار مو در تورهامی نوازد در دل هر رهگذر سنتورهاباغ می آییّ و سیب از شرم قرمز میشودمست میگردند از طعم لبت انگورهاجمع میگردند وقت گردش عصرانه اتمانده ها از بطن مادر، رفته ها از گورهاما فقط رنگ تو بودیم و‌سرافرازانه بازمثل پرتو میگذشتیم از دل منشورهاامنیت آورده آهنگ صدایت توی شهرمنصرف گشتند از پ
 
 
 
تار مادر سازهای ایرانی است  
تار مادر سازهای ایرانی است فرهیختگان  شب هنگام یازدهمم اسفند در فرهنگسرای نیاوران، نشست پژوهشی و آموزشی موسیقی دستگاهی ایران با اصل موضوعی ساز تار برگزار شدو هوشنگ ظریف و داریوش طلایی که هرکدام جزو افراد معروف تار هستند، در این نشست درباره تار صحبت کردند.
هوشنگ ظریف تار را مادر سازهای ایرانی به حساب آورد و گفت: "تار مادر سازهای ایرانی میباشد.در حال حاضر نوازندگی این ساز فرق کرده است. متاسفانه در حال حاضر
فوبیا چیست و انواع فوبیا شامل چه مواردی است؟ راه تشخیص ترس و هراس چیست؟
آیا شما به حدی از عنکبوت می ترسید که با دیدن یک اسباب بازی یا عروسک پلاستیکی با شکل و ظاهر عنکبوت نیز احساس انزجار کرده یا جیغ می کشید؟
فوبیا چیست ؟روانشناسان به چنین ترس های بیش از حد شدید و پایدار که باعث اختلال در زندگی فرد می گردد، فوبیا می گویند.
تقریبا همه ی مردم نسبت به یک یا چند چیز ( مثلا ارتفاع، سوسک و…) احساس ترس و وحشت دارند،
اما تمایز اساسی بین این ترس ها با فوب
دانلود آهنگ اشکان خواجه نسب 
 
دانلود آهنگ جدید
اشکان خواجه نسب  به نام 
این حسین کیست
 
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128

آهنگ جدید کمال آل بی آب
دانلود آهنگ جدید
بی آب از کمال آل
Kamal Al Download
دانلود آهنگ
آهنگ جدید رامین مرادی
 
دانلود آهنگ رامین مرادیبه نام
(سرو )
 
دانلود آهنگ
دانلود آهنگ جدید
​​​​​​ محب به نام
 آخرین محاب
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128
دانلود آهنگ جدید 
علی میر
 حرم نرفته
باما همراه
دانلود آهنگ اشکان خواجه نسب 
دانلود آهنگ جدید
اشکان خواجه نسب  به نام 
این حسین کیست
 
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128

آهنگ جدید کمال آل بی آب
دانلود آهنگ جدید
بی آب از کمال آل
Kamal Al Download
دانلود آهنگ
آهنگ جدید رامین مرادی
 
دانلود آهنگ رامین مرادیبه نام
(سرو )
 
دانلود آهنگ
دانلود آهنگ جدید
​​​​​​ محب به نام
 آخرین محاب
دانلود آهنگ با کیفیت اصلی
دانلود آهنگ با کیفیت 128
دانلود آهنگ جدید 
علی میر
 حرم نرفته
باما همراه با
حالا که تو برایم دور تر از پاریس و برلین و سن پترزبوگی، من شب های این شهر  را قدم می زنم و تمام نور های نئونی و رنگی مغازه ها غمگینم می کنند. من همان لحظه ای که از پنجره آن اتوبوس لعنتی دیدمت و نگاهت آزاردهنده تر از گرمای ۴۱ درجه و آفتابی بود که پوست را می سوزاند، فهمیدم که به انتها رساندی ام برای خودت.
آن روز که باران تمام چاله های آب را پر کرده بود، مردی با بارانی سیاه بلندش از کنارشان بی تفاوت میگذشت، شبیه خودت بود، "بی تفاوت". اسم تو رو آرام صد
حالا که تو برایم دور تر از پاریس و برلین و سن پترزبوگی، من شب های این شهر  را قدم می زنم و تمام نور های نئونی و رنگی مغازه ها غمگینم می کنند. من همان لحظه ای که از پنجره آن اتوبوس لعنتی دیدمت و نگاهت آزاردهنده تر از گرمای ۴۱ درجه و آفتابی بود که پوست را می سوزاند، فهمیدم که به انتها رساندی ام برای خودت.
آن روز باران تمام چاله های آب را پر کرده بود، مردی با بارانی سیاه بلندش از کنارشان بی تفاوت میگذشت، شبیه خودت بود، "بی تفاوت". اسم تو را آرام صدا ز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها